الوارثین - اوقات شادی در گردان تخریب........اوقات شادی در گردان تخریب........
شادی و شادمانی توی جبهه برای خودش عالمی داشت….. رزمنده های جبهه همه جوون بودند….اگر به مسن ترها هم پیرمرد میگفتی بهشون برمیخورد… و کنترل این همه جوون توی شادی ها کارشاقی بود…
توی گردان ما بعضی از رفتارهایی که توی گردان های رزمی مباح بود حرام اعلام شده بود…البته شرعیش نه!!!! بلکه عشقی بود..
من وقتی به گردان تخریب رفتیم فوتبال بازی کردن حرام بود…. هرچند فرمانده ما شهید حاج عبدالله نوریان در اندازه تیم ملی فوتبالیست بود…اما همه رو کنارگذاشته بود…ایشون میگفت ما وقت برای بازی نداریم اینقدر کار داریم که وقت کم میاریم وبه همین خاطر هم اون جمله معروف رو گفت: که بداد خود برسید که وقت تنگ است….
ایام ولادت ائمه علیهم السلام توی مقرهای ما در مناطق عملیاتی مختلف غوغایی بود…. البته مراعات حد و حدود شرعی و عرفی رو میکردیم… من خودم زیاد راغب نبودم توی مجالس جشن بخونم …انگار خدا من رو ساخته برای گریه انداختن ….الان هم همینطورم…بقول دوستان نافم رو با گریه برداشتند…
سال65با ولادت جواد الائمه علیه السلام وماه رجب شروع شد…هنوز چهل روز از فراق شهید نوریان فرمانده ما میگذشت و روزهای سختی رو ما در فاو پشت سر گذاشته بودیم….روز ولادت حضرت جواد علیه السلام بود که شهید امیر مسعود تابش به من گفت: جعفر امشب تو میخونی یا من بخونم…قرارشد اون شب امیر بخونه….
شب ولادت جوادالائمه(ع)-مداحی شهید تابش در حسینیه الوارثین
بعد از نماز مغرب و عشا همه توی حسینیه الوارثین بودیم که امیر شروع کرد…اول هم به بچه ها تذکر داد که برادرها وقت کف زدن دو انگشتی کف برنید و چند تا تذکر دیگه….
به من هم گفت تو حواست به بچه ها باشه که کسی ازحد به درش نکنه….اما همون اول جلسه تا امیر با شور داشت اشعارش رو میخوند شهید محمد مرادی و شهید زند مجلس رو به هم ریختند وبا کف زدن های پی در پی حسینه رو روسرشون گذاشتند…این حرکت اونها بعضی از بچه هایی که مقدس تر بودند ناراحت کرد…...
مداحی شهید امیر مسعود تابش
اون شب همه شاد بودند و مجلس رو به هم ریختند
عکس های اون شب سند شادی وشعف جمع شهداست... اون شب برنامه های متنوعی اجرا شد...برادر ممقانی هم برنامه داشت. اون برنامه اش رو با دوتا عینک شروع میکرد و سعی میکرد با تقلید صدای بعضی از بزرگان که از اونها اجازه گرفته بود شادی به جمع بچه ها هدیه کنه..
یکی از برنامه هاش تقلید سخنرانی پرشور مرحوم فخرالدین حجازی بود...ایشون از قول مرحوم حجازی میگفت : خانم تاچرگفته من امنیت خلیج فارس رو برقرار میکنم.....من میگم : خانم تاجر اگرهنری داری امنیت اطاق خوابت رو برقرار کن... نقل این حکایت ها اسباب خنده بچه ها رو فراهم میکرد....
چند شب بعد ولادت امیرالمومنین علیه السلام بود و باز بساط جشن و شادی فراهم شد... اینبار از گردان حضرت زینب سلام الله علیها که چند روزی از تاسیسش میگذشت هم دعوت شد به مقر الوارثین اومدند و جشن ولادت علی علیه السلام رو با هم بودیم...
برای پذیرایی از میهمانان بچه ها شله زرد پخته بودند و باز شهید تابش مداح جلسه بود و من هم میونداری میکردم... اون روز مراسم ساعت 9 صبح و در فضای اطراف مزار شهدای الوارثین برگزار شد.. شهید سید مهدی اعتصامی همه کاره تبلیغات بود وبا کمک شهید مجید رضایی جایگاه مراسم رو با تصاویر شهدای گردان آذین بندی کردند گلهای شقایق و زمین سبز اطراف مقر هم که فروردین ما مثل مخمل سبز خودنمایی میکرد در طراوت مجلس ولادت مولود کعبه موثر بود....
شادمانی شهدای تخریب در روز میلاد مولود کعبه
این بار هم مجلس از دست در رفت و کف زدن های دو انگشتی تبدیل به کوبیدن دست ها به هم شد.....شهید دهقان، شهید الهی،شهید زند،شهید خوش سیر، شهید مرادی سعی میکردند مجلس رو به دست بگیرند و شهید مراتی هم رو سر بقیه سوار میشد تا خودش رو به این جمع برسونه.... شهید سید محمد زینال حسینی که بعد از شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان شد هم با اونها همراه میشد و گاها هم به من که سعی میکردم برنامه رو آروم کنم متذکر میشد که بگذار بچه ها راحت باشند.....
آذین بندی ولادت حضرت علی(ع)-از سمت راست نفر اول شهید اعتصامی-نفردوم شهیدملازمی-نفرسوم شهید مجید رضایی
میهمانان ولادت علی (ع) در موقعیت الوارثین
روز ولادت مولا حسابی بچه ها شادی کردند.. وبعد هم چند تا مسابقه و چند تا جایزه پایان بخش این جلسه بزم وشادی بود..
شادی شهدا درمیلاد مولود کعبه-شهیدان زینال حسینی-احدی-مصیبی-زند-دواری
شادمانی شهدا در میلاد مولودکعبه-شهید حاج ناصر اربابیان
واقعا شادی و شادمانی در فضای معنوی گردان ما جایگاه خودش رو داشت و تمام سعی براین بود که فضای شادابی برای جوانها باشه.. رزمنده های جوان و نوجوان گردان ما در نهایت حیاء و ادب درخدمت مجلس شادی اهل بیت علیهم السلام بودند و جالب تر اینکه همین شلوغ کن ها مجلس ، نیمه شب صدای ضجه هاشون از خوف خدا همه فضا مقر رو پر میکرد.... شهید پیام پوررازقی از کسانی بود که مدام به من و شهید تابش در رابطه با مجالس جشن تذکر میداد...
ازراست-شهیدان مجید رضایی-رمضانی-پوررازقی-دهقان-انصاری
البته پیام توی دلش هیچی نبود و ما هم عاشقانه اون رو دوست داشتیم و به تذکراتش عمل میکردیم اما بعضی وقت ها هم مجلس از دست در میرفت ... اون شبی که مجلس رو شهید مرادی و شهید زند به هم ریختند پیام خیلی اوقاتش تلخ شد .... اما چند ساعت بعد یعنی نیمه شب اول فروردین که نیم ساعت به تحویل سال بود صدای ناله و ضجه همون بچه ها شلوغ که مشغول مناجات بودند باز پیام رو به جمع ما کشوند و خودش هم با ما هم ناله شد و بعد از تحویل سال هنگامیکه برای روبوسی همدیگر رو در آغوش گرفته بودیم به من گفت: برادرسرشب رو باور کنم یا حالا رو....من هم گفتم پیام جان سرشب و دم صبح اینها یکیه.... او هم تایید کرد...ازشهید پیام پوررازقی نوشتن وگفتن کار من نیست هرچند که بهترین خاطرات زندگی ما با این مجسمه تقوا و شجاعت بوده اما دوست دارم دیگر همرزمانم خاکریز خاطرات پیام رو بشکنند و من هم جرات کنم از پیام بنویسم ..
روح همشون شاد و در این ماه رجب میهمان خوان با برکت امیر المومنین علیه السلام باشند..
نوشته شده توسط (جامانده قافلهی عشق) در یکشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴
ساعت 22:6 موضوع |