محرم که میشد بچه ها حسینیه الوارثین رو سیاه پوش میکردند و هر دسته ای سعی میکرد چادرهاش هم رنگ و بوی محرم بگیره... گردان ما چند تا خوننده داشت و هرکدوم از اونها برای خودشون سیک خاصی داشتند. حاج ابراهیم قاسمی بزرگ ما خوننده های گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام بود..من عاشق خوندن حاجی بودم وقتی این شعر رو میخوند...من غم عشق حسین باشیر از مادر گرفتم... هق هق همه رو در میاورد...و بعد من روضه میخوندم وبعضی وقت ها دمی میدادم. اما شهید امیر مسعود تابش دم نوحه رو میداد و بعد هم واحد میخوند....