\پدری که درفراق سه پسرش گریه نکرد
دیدار با حاج عبدالوهاب شاه حسینی برای ما بچه های تخریب به منزله شارژ دوباره بود چه اونوقت هایی که سرپا بود و چه اون روزهایی که با واکر راه میرفت و یا روی تخت دراز کشیده بود... از در که داخل میشدی بعد از احوال پرسی بحث پهلوانی و کشتی گیری به میون میومد و با اینکه سنی ازش گذشته بود میگفت حاضرم با همه شما کشتی بگیرم و به من اشاره میکرد و میگفت:مخصوصا با تو بچه ...بعضی وقتها پدر شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام هم با ما همراه میشد و ایندو درکنار هم قرار میگرفتند واز خاطرات روزگاران قدیم شمیران با هم صحبت میکردند...
مرحوم شاه حسینی در کنار پدر شهید نوریان
حاجی شاه حسینی بعضی وقت ها وسط صحبت هاش با بغض میگفت بالاخره حسین من رو چیکار کردید...حسین در عملیات والفجر یک در هنگام معبر زدن در میدان مین شهید شده بود و به علت آتشی که دشمن روی میدون میریخت بچه ها نتوانسته بودند پیکرش رو به عقب بیاورند... حاجی با افتخار میگفت: من هرگز درفراق و ازدست دادن فرزندانم گریه نکردم و فقط گریه من در مصایب اهل بیت علیهم السلام است ایشان لابلای خاطراتش با یچه ها به خاطره آخرین دیدارش با شهید نوریان اشاره کرد و گفت: حاج عبدالله هر وقتی ازجبهه برمی گشت حتما به ما سرمیزد و درآخرین دیدار اصرارداشت که من او راببوسم و من باشوخی بهش گفتم که من هرکس رابوسیدم رفته و شهید شده و عبدالله درحالیکه میخندید گفت انشاءالله ما هم شهید میشیم... حاجی اونقدر خوش صحبت بود که از همکلامی با او لذت میبردی. حاجی اشاره ای به خاطره اولین زیارت عتبات بعد ازجنگ تحمیلی کرد و گفت که همراه هییت دیپلماتیک درحرم امام حسین حضور پیدا کردم و درآنجا باسوز و گداز به حضرت عرض کردم که ای امام عزیز چقدر شهدای عزیز ما به بهانه باز نمودن راه حرم تو مادرها را راضی کردند. به حضرت عرض نمودم ارباب دیگر فرزندی ندارم تقدیم کنم حودم و مادرشهیدانم حاضر به رکاب هستیم....
راوی:جعفرطهماسبی
- ۹۴/۰۸/۱۲