سبک عزاداری درجبهه ها
پایگاه
خبری انصارحزب الله: هنوز هم آثار غیرتمندی را میتوان در سخن رزمندههای
صادق حس کرد. همان تعصب به ارزشها و ولایتمداری و مردمداری و هرآنچه
یادآور ایام حماسی دفاع مقدس است. بحثمان باتوجه به ایام محرم و عاشورا
درباره سبک عزاداری در جبهه است. حرفهایش شیرین و نفسش حتی از پشت تلفن
گرم است و هربار که شعرها و نوحههای ایام دفاع مقدس را با همان نوای گرم و
دلنشین میخواند دل میلرزد! دغدغمندیهایش هم از جنس مداحی است.
حاج
جعفر طهماسبی متولد اسفندماه ۱۳۴۶ از شهر حضرت عبدالعظیم(ع) است. از سال
۶۱ و در سن ۱۴سالگی قدم در جبهه گذاشته و به عنوان تخریبچی در عملیاتها
حضور پیدا کرد. بعد از اتمام جنگ نیز با کوشش درتاسیس هیئت الوارثین که
متشکل از رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) است، به عنوان نوحهخوان
انجام وظیفه کرده است. هیئتی که بازمانده رزمندگان تخریبچی و از جمله ۱۴۲
شهید تخریبچی هستندکه ده تن از این شهداء از نوحهخوانهای دفاع مقدس
بودند. آنچه پیش روی شماست ماحصل گفت وگوی یالثارات با این مداح سالهای
حماسه و خون است:
سینه کندن از خاکریز با مدد گرفتن از کربلا
این بیت«نسیمی جانفزا میآید بوی کرببلا میآید» شما را به کدام سالها میبرد و چه صحنههایی را برایتان تداعی میکند؟
نسیمیجانفزا
میآید یادآور این است که باید برای رفتن آمده شد. نام کربلا که میآید
یعنی باید از خود گذشت. این «نسیمی جانفزا میآید» یکی از آن نوحههایی بود
که میخواندیم برای اینکه بچهها سینه از خاکریز بلند کنند. چون یک جاهایی
پیش میآمد که زیر آتش سنگین دشمن نیاز بود یک انرژی مضاعفی در وجود
بچهها تزریق بشود که از کربلا مدد میگرفتیم. وقتی این نوحهها «این دل
تنگم عقدهها دارد/ گوییا میل کربلا دارد» یا همین «نسیمی جانفزا میآید/
بوی کرببلا میآید» خوانده میشد، بچهها سینه از خاکریز بلند میکردند و
آرپیچیزنها و تیربارچیها سینه به گلوله میدادند. به عبارتی این نوحه
محرم و عاشورا را در جان و دلها زنده میکرد.
سینهزنی در مسیر صبحگاه
با این تعریف، یعنی هر شعری و نوحهای در جنگ یک کاربرد ویژه داشته است. قبل از عملیات از کدام شعرها و نوحهها استفاده میکردید؟
روزهای
قبل عملیات روزهایی بود که بچهها باید آماده برای جانفشانی میشدند. بعد
از نماز صبح زیارت عاشورا برقرار بود و در مسیر رفت و برگشت صبحگاه هم از
ذکر و نام اهلبیت علیهمالسلام مدد گرفته میشد و سینهزنی و نوحهخوانی
در مسیر هم به این فضا کمک میکرد. شبها برنامههای دعا و مناجات نیز
برقرار میشد تا آن آمادگیهای اولیه در رزمندگان به وجود بیاید. که اینها
در طول سال در جبههها به صورت عادی برگزار میشد. اما بعضی از نوحهها
مثل برخی از نوحههای آهنگران مانند «ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده
باش» یا نوحههای حماسی دیگر در شبهای عملیات پخش و یا خوانده میشد.
در جبهه دنبال سوز بودند
هنوز
هم وقتی مداحیهای زمان جنگ را گوش میدهیم یک حال و هوای خاصی ایجاد
میشود. بفرمایید چه عنصری باعث میشد مداحیها با همان بلندگو بوقیها
اینقدر فضا را معنوی و دلنشین کند؟
نوحهخوانهای
جبهه دنبال ساز نبودند دنبال سوز بودند. امروز خیلیها دنبال ساز و زمبل و
زیمبو هستند. آن روز نوحهخوانهای گردان، خودشان رزمنده جنگ بودند. اگرچه
مداحهای تبلیغات هم داشتیم میآمدند که در یک گردان و یا مقر میخواندند و
بعد دوباره به واحد تبلیغات میگشتند و در معرض تیر و گلوله نبودند.
نوحهخوان که میخواند، شب عملیات، هم جز نفرات اولیهای بود که به خط
میزد. یعنی کسی که دم از امام حسین(ع) میزد و تابلودار امامحسین(ع) و
عاشورا بود، خودش هم باید جزو نفرات اول ستون میبود برای حمله به دشمن، نه
اینکه عقب بایستد. این بود که باید نوحهخوانها باید خودشان را از همه
جهت آماده میکردند که اولین کسانی باشند که باید جان بدهند.
صدای ماندگار روضهخوانهای جبهه
خب
امروز خیلی فرق میکند. شاید یک مداح امروز بخواند و انتظار احترام از
دیگران داشته باشد یا اینکه یک طوری جبران زحمتش را بدهند. اما در جبهه این
حرفها نبود. شما وقتی که میخواندید یعنی من تابلودار امامحسین(ع) هستم.
اولین نفری هم باید میبودید که به دل دشمن میزدی. یعنی آن وقتی که زیر
آتش همه روی زمین خوابیدهاند تو باید سرپا میبودی. این همان عنصری است که
باعث میشد صداها آنگونه دلنشین و ماندگار شود.
محکی برای مداحان
امروز
هم که انسان به یاد آن روزها میافتد، به یاد حقیقت مداحی میافتد. یعنی
اگر شما در کربلا واقع میشدید و نیاز بود که جلوی شمشیرها سینهسپر کنید،
آیا مردش بودید؟ الان هم محک مداحها همین است که وقتی که ولیّ شما به شما
بگوید، یک کاری بکن. مردش هستید بگویید چشم و سینه جلوی گلوله بدهید یا نه،
یا این که فقط شعار است و شعارهمهاش بازی است.
مداحی از امروز تا زمان جنگ
فرق
نوحهخوانهای زمان جنگ با الان این است که آن موقع تا میخواندی باید زود
خطر میکردی، امروز معلوم نیست و سفره خطر هم نیست. حالا هرچی میخواهی
بخوانی، بخوان. بلندگوی خوب، مستمع فراوان و ادب و احترام، برایت صلوات
میفرستند و جلوی پایت میایستند. اما در جبهه اینگونه نبود. وقتی ساکت
میشدی که گلوله میخوردی و حنجره نوحهخوان تعطیل میشد. یعنی فرق
خواندنهای الان با آن موقع این بود که در آن زمان معیار و محک به جان دادن
و جانفشانی بود.
محرمها جبهه، حسینی بود
از حال و هوای محرم در جبههها و سبک و سیاق عزاداریها برایمان بازگو کنید؟
بچههای
تهران محرمها زیاد در جبهه بند نمیشدند. حتی در عملیات مرصاد هم
اینگونه شد که به هوای مسلمیه خیلیها به تهران بازگشتند اما غلامعلی رجبی
در میدان ماند و جزو شهدا قرار گرفت. اما در محرمها جبهه، حسینی بود و
اوج ارادت به امام حسین(ع) در جبهه بود. مانند رسم قدیمیها که از این هیئت
به آن هیئت میرفتند، بچهها جمع میشدند و پا برهنه سینهزنان از این
گردان به آن گردان میرفتند. آن سالهایی که در دوکوهه و یا در پادگان
ابوذر سرپل ذهاب بودیم این اتفاقات میافتاد. دودمهها و نوحهها و حتی
شورهایی که خوانده میشد، سبک و سیاق عزاداریهای سنتی داشت. سیاهپوش کردن
سنگر و حسینیهها نیز قبل از شروع محرم متداول بود.
سبک عزاداری بچههای جنگ
اولویت در جبههها با سینهزنی بود یا روضهخوانی و گریه کردن بر امامحسین(ع)؟
هم
گریه و هم سینه زدن بود. خب ترکیب بچههای جنگ جوانها بودند که اهل
سینهزدن و شور گرفتنها، واویلا کردن به سبک آن موقع بودند. به وقتش
مناجات بود و به وقتش گریه و روضهخوانی و سینه زدن انجام میشد. این نبود
که به یک موضوعی بپردازند و از یک موضوع دیگر غافل بشوند. قاطبه بچههای
جنگ، سبک عزاداریشان سنتی بود، یعنی در جایش روضه و هم نوحهها و شورهای
مناسبِجبهه خوانده میشد. مثلا شور «قال رسولالله نورعینی» که جزو خاطره
بیشتر بچههای جنگ است، بیشتر اینگونه خوانده میشد. و سعی میکردند حدّ
نگه دارند. سعی بر حفظ سنتها و حرمتها در عزاداریها بود.
طیف مداحان زمان جنگ
مداحها
یا همان به اصطلاح نوحهخوانها چگونه در جبهه شناخته میشدند؟ خودشان
خودجوش به مداحی میپرداختند یا اینکه از آنها خواسته میشد که مداحی
کنند؟
معمولا
مداحهای شناخته شده از واحد تبلیغات جلوتر نمیآمدند. ما در بچههای جنگ
دو طیف مداح داشتیم. یک عده مداح رسمی بودند که الان هم شناخته شده هستند.
که اصلا فکر نمیکنم اگر در بین آنها بگردی حتی یک گلوله هم از بغل گوششان
در جنگ رد شده باشد.
یک عده هم ذاکرین و نوحهخوانهای گردانها بودند. یعنی به عنوان رزمنده
آمده بودند. خب میدانید که در جبهه هرکسی هرکاری از او بر میآمد دریغ
نمیکرد. و بودند در جبهه کسانی که به عنوان رزمنده آمده بودند و به این
دلیل که به اصطلاح یک ته صدایی داشتند، شروع میکردند به دعا خواندن و بعد
یواش یواش به نوحه و روضه خواندن و بعد جا میافتاد و گل میکرد.
بنابر
این تعریف، تا آنجایی که تحقیق کردهام نزدیک صد مداح شهید در تهران
داریم. البته به اینها مداح نمیگفتند. و اگر خواسته باشند مداحهای
تهرانی را فهرست کنند، نامی از آنها برده نمیشود. چرا؟ چون آنهایی که در
آن تعریفها میگنجند اصلا در خط نمیآمدند و اصلاً جزو شهدا نیستند. حتی
یک گلوله هم بغلشان منفجر نشده است. البته ادعا زیاد است و میگویند ما
نوکر امام حسین(ع) هستیم. اما نوکر امام حسین(ع) اما به قول «ارباب» تا
وقتی که بحث بلا و جانفشانی و آبرودادن نباشد. وقتی بحث جان دادن باشد
اصلاً به پادگان دوکوهه هم نمیرسند.
موضوع بکری که دیده نشد!
متاسفانه
درباره شهدای ذاکر و نوحه خوان در تهران کاری صورت نگرفته است، چرا که
اصلاً لزومی نمیبینند که کاری درباره آنها انجام بدهند. چون اگر اینها
را معرفی کنند، آنهایی که الان اسمشان سر زبانهاست، اسمشان رنگ خواهد
باخت. موضوع ذاکرین و نوحهخوانها در جنگ موضوع بکری است که تاکنون درباره
آن کاری صورت نگرفته است.
نگه داشتن خط با روضهخوانی
مثلا شهید جواد رسولی، شهید حسین مصطفایی، شهید شیخ محمود ملکی، شهید حسن
شیخ آذری را چه کسی میشناسد؟ اینها کسانی بودند که با سینهزنی و
روضهخوانی یک خط را از سقوط نگه میداشتند. یعنی جایی که فرمانده گردان
کاری از دستش بر نمیآمد، حنجره اینها گرهگشایی میکرد. خب، با الان فرق
میکرد که مداحی میکنند ۲۰تا نوچه پسفنگ و پیشفنگ و دوشفنگ میکنند.
اما نوحهخوانهای زمان جنگ کسانی بودند که خودشان هم روی زمین میافتادند.
بچههایی که به صورت خودجوش به عنوان رزمنده جبهه رفتند و خیلیهاشان
فرمانده گردان بودند مثل شهیدان، حسن شیخ عبدلی، جواد رسولی، حجت ملا آقایی
که مسئول مهندسی جنگ بود خودشان روضهخوان هم بودند که این بچهها چون
تابلودار امامحسین(ع) بودند، زود از پا در آمدند و با دیگرانی که فقط به
عنوان تبلیغی میآمدند، فرق میکنند.
اولین باری که در جمع رزمندگان نوحهخوانی کردید را به خاطر دارید؟
فکر میکنم عملیات والفجر مقدماتی بود که در جمع رزمندهها خواندم و بعد به همین ترتیب در جنگ ماندیم و شدیم روضهخوان و رزمند.
نوحهها و شعرهای نوحهخوانهای جبهه
اولین شعری که خواندید چه بود؟
یک نوحهای آهنگران دارد که آن موقعها خیلی خوش بود که متاسفانه خیلی به
ندرت دیدم پخش کنند. آن هم این بود که «به خیمهها خبر کنید که حسین کشته
شده» و بعد از عملیات والفجر مقدماتی که آهنگران در پادگان دوکوهه این نوحه
را خواند که «ای از سفر برگشتگان، کو شهیدان ما» این نوحههایی بود که
میخواندیم. شعرهای حماسی هم که برای رزمندهها میخواندیم «مهدی ای مولا،
نوگل زهرا، یاور رزمندگان، یارینما مارا» و بیت بعدیاش این بود که «با
شهیدانی من نمیدانم، با اسیرانی من نمیدانم، در جمارانی من نمیدانم،
هرکجا هستی بیا، تاجِ سر مایی»
مداحی در شرایط ویژه!
از شعرهایی که در ایام دفاع مقدس خواندید کدام را بیشتر دوست دارید؟
یکی
از نوحهخوانیهایی که هیچ وقت یادم نمیره و همیشه در ذهنم هست، شب عملیات
وقتی وارد جزیره امالرصاص شدیم و به ما خدا توفیق داد که جزو غواصهای آن
عملیات باشیم. وقتی از آب رد شدیم و سنگرها را پاکسازی کردیم، خب یک
تعداد از بچهها شهید شده بودند و یک چندتایی هم که هنوز شهید نشده بودیم،
مجروح شده بودیم. خود من تمام سروصورتم را آثار انفجار نارنجک گرفته بود و
خون از آن جاری بود. و چندتا از بچهها هم در کانال داشتند جان میدادند و
لحظات آخر عمرشان بود.
یکی
از رفقای ما به نام علی پیکاری که آن هم در عملیات کربلای ۵ شهید شد،
برگشت به من گفت که فلانی تا نیروهای کمکی میآیند شروع کن بخواندن، گفتم
آخه این طوری، گفت خواندن اینجا هنر است. ایام فاطمیه هم بود. یکی از
شعرهایی که با همه وجودم خواندم همینجا بود. چرا که هم درد داشتیم و هم
نگرانی از آمدن دشمن وجود داشت و جاندادن رفقایمان در این لحظات شرایط
خاصی را به وجود آورده بود. شروع کردم بخواندن که «ای بانوی روز جزا، جانِ
علی مرتضی، ای محرمِ اسرار من، زهرای من زهرای من» و بعد «دنبال حیدر
میدوید، از سینهاش خون میچکید، شکرخدا زینب ندید» یک حال ویژهای بود.
ما در مجموع فکر میکنم ۷نفر در آن شرایط بودیم، که همه مجروح بودیم یکی از
ناحیه دوپا و دیگری از ناحیه پهلو و صورت، اما با همان حال جواب میدادند
که «زهرای من، زهرای من»
وقتی مرشد میشوی
تنهاییهای یک نوحهخوان با توجه به تعریفی که ارائه دادید.در جبهه چگونه میگذشت؟
خب
نوحهخوانها باید نسبت به انجام بعضی از رفتارها مراعات بیشتری میکردند.
ما یک فرمانده داشتیم به نام شهید عبدالله نوریان. ایشان خیلی مواظب من
بود. بعضی از وقتها که من با صدای بلند میخندیدم تذکر میداد که اگر
دیگران اینگونه بخندند مشکلی نیست اما تو نباید اینگونه بخندی. چرا؟ چون
تو مرشد اینها هستی و قراره شب برای اینها مناجات و روضه بخوانی. حتی در
پوشیدن لباسم مراقبت میکرد. به نحوه پوشیدن پوتین یا بالازدن چندسانتی
آستینهای لباس حتی حساس بود و تذکر میداد. میگفت اینها غرور میآورد و
اثر روضهخوانی و حرفهایی که وسط خواندن میزنی کم میکند. اینها را برای
یک جوان ۱۶ساله میگفت نه یک مرد میانسال، این عجیب است. یعنی سعی بر این
بود مراعات کنیم. هرچیزی را نخوریم، هر حرفی را نزنیم، هرجایی بلند نشویم
برویم. گفت: «ما و مجنون هم سفر بودیم در دشت جنون/ او به سرمنزل رسید و ما
هنوز افتادهآیم»
گلایه از مداحان تهران
جایی
خواندم که گلایهای مطرح کرده بودید از اینکه شهدای مدافع حرم در غربت خاک
سپاری میشوند. فکر میکنید مداحان چقدر میتوانند در رفع این مظلومیت
اثرگذار باشند؟
اگر
حرمی الان هست و ماهم داریم از صاحب حرم، دم میزنیم. آنهایی که این را
حفظ کردند، اولویت دارند نه ما؟ گفت «این همه آوازهها از شه بود». ما یکی
از وظایفمان این است که وقتی این سعادت را نداریم به هر دلیل برای دفاع از
حرم آلالله برویم و عده دیگری توفیق پیدا کردند و در این مسیر قرار
گرفتند. حداقل کار، گذاشتن برنامه برای اعتلای نام این شهداست که میتوان
انجام داد. من گلایهام از همین روضهخوانهای تهران است.
ما در گلزار شهدای تهران نزدیک به ۵۰شهید مدافع حرم داریم. متاسفانه از
مداحان مطرح تهران به غیر یک نفر کسی را ندیدیم در آنجا برنامه اجرا بکند.
در صورتی که هویت این آدمهایی که میکروفن دست میگیرند و یازینب، یازینب و
یارقیه، یارقیه میگویند، در همین گلزارهای شهدای مدافع حرم است. آنها
جاندادند که الان ما میتوانیم مداحی کنیم. نه اینکه حتی وقتی دعوت هم
میکنند، بگویند نمیآییم!
میدان را خالی کردند!
کدام یک از این آقایان که اسم و رسم دارند و جمعیت چندهزارنفری پای
منبرشان حضور دارند، دوتا جلسه در گلزاری شهدای بهشت زهرا(س) گرفتهاند.
خانوادههای مدافع حرم امروز نیاز به سرکشی ما دارند. کدام نوحهخوان، کدام
هیئت، کدام آدم مدعی، بلند شده و به خانه شهدای مدافع حرم رفته است. ببیند
که اوضاع و احوال این خانوادهها در این شرایط بداقتصادی چگونه است.
همهاش ادعا و ادعا. آی، ما میریم فلان کار را میکنیم. دروغ است، چرا که
ما در جنگ هم دیدیم.
چندتا
از این مداحان معروف در تشییع پیکر شهدای مدافع حرم میکروفون دست
گرفتهاند. نباید خودمان را فریب بدهیم، بگویند ما امام حسین(ع) را
میخواهیم تا وقتی که نان و دوغ و آب و شهرت و بنر ما در سطح شهر باشد. اما
اگر نیاز باشد ما یکجایی خودمان را برای امام حسین(ع) که نه برای نوکرای
امام حسین(ع) که جانشان را تقدیم کردند، بیایند میدان، هیچکدام نخواهند
آمد.
چندتا از مداحان اسم و رسمدار امروز در گلزار شهدا که جایگاه و پایگاه
۳۰هزار شهید است میآیند برای خانواده شهدا برنامه اجرا کنند؟ متاسفانه
ادعا زیاد است. امام حسین(ع) فرمود: برخی تا وقتی دور دین هستند که معاش
آنها تامین میشود و مردم به آنها احترام میکنند اما وقتی ببینند که بلا
و تیر و تیغی هست میدان را خالی میکنند. کربلا هم همین کار را کردند.
نمره پایین مداحان
اگر نکتهای مانده است برای تکمیل این گفتوگو بفرمایید؟
بعضی
از مداحان متاسفانه در اطاعت از ولیّ یک مقدار کم آوردند. پارسال یک جمله
از آقا نقل شد که ایشان توصیه کرده بودند در عزاداریها برهنه نشوید. خیلی
از آنهایی که ادعای سینهچاکی ولایت دارند گفتند فتوا که نیست، فقط یک
توصیه است. زمان جنگ از قول شهید کلاهدوز شنیدم که در حین عملیات شکست حصر
آبادان گفته بود بیایید کاری کنیم که لبخند بر چهره امام(ره) بنشیند.
یک لبخند به چهره امام(ره) نشاندن آن قدر موضوعیت داشت که حاضر بودند
هزاران نفر برایش جان بدهند. مگر امام حکم شرعی کرده بود که بروند عملیات
کنند و یا جان بدهند. امام(ره) یک توصیه کرده بود که بروید جبههها را پر
کنید. لبخند که نه. حتی اگر ابروی امام بالا و پایین میشد و یا اخم میکرد
همه بدنیال دلیل آن بودند و میگفتند ما کوتاهی کردیم که امام(ره) اخم
کرده است. اصلاً به بیان صریح امام(ره) هم نمیکشید. متاسفانه امروز در این
زمینه نمرهها پایین است.
این
میکروفونی که امروز دست ماست امانتی از اهل بیت علیهمالسلام است پس باید
مراقب بود که در اطاعت و تبعیت از ولیّ نمرهها پایین نیاید. به خصوص
آنهایی که در این عرصه ادعاییی هم دارند توقع نداریم که نمره آنها در این
قضیه مهم پایین باشد.
باید حرف گوش داد
این
را هم بدانیم که شهدای نوحهخوان و ولایی آدمهای حرف گوش کنی بودند.
فرمانده گردان میگفت فلانی این شور را نخوان یا نوحه را اینقدر کمش کن.
تا این حد هم تبعیت داشتند نه اینکه بگویند تو چکارهای و میکروفون دست من
است و هرطوری دلم بخواهد میخوانم. حرف باید گوش داد و آنها چون حرف گوش
دادند به مقام قرب خدا رسیدند.
- ۹۴/۰۸/۱۲