مداح شهیدی که از قلاویزان پرکشید
سید جمال ذاکر اهل بیت علیهم السلام بود وزیباترین حالت برای ذاکر اهل بیت وقتی است که به ندای هل من ناصر اربابش لبیک بگه.... متاسفانه امروزه به علت عدم معرفی الگوی صحیح در ذکر وذاکری خیلی ها سوراخ دعا رو گم کردند...به جای اینکه مردم رو به خدا دعوت کنند به خودشون دعوت میکنند...
جوانان ونوجوانان عزیزی که پا درکسوت نوکری اهل بیت علیهم السلام میگذارند باید بشناسند ولی نعمتاشون رو... افتخار ذکر و ذاکری به افرادی مثل سید جماله...نه هرکی از راه رسید و چه چهی زد و چند تا نوچه دور خودش جمع کرد گمراهشون نکنه... اگر دنبال سید جمال بودی و با اونزدیک شدی... امام المسلمین نائب الامام خامنه ای شال سبزت رو برای تبرک طلب میکنه... این افتخار برای سیدجمال ثبت شده...
سید جمال اهل روستای برغان ساوجبلاغ و دومین شهید خانه سید جلال قریشی وچهارمین شهید خانواده قریشی بود. سید محمد، عموی سید جمال رو منافقین در سال 60 ترور کردند و پسر عموش سید محمود در عملیات خیبر به شهادت رسید.و بعد از سید جمال برادرش سید علی اصغر در کربلای 5 عدد شهدای خانواده قریشی رو به 5 رسوند.
سید جمال رو بارها در حال مداحی توی جاهای مختلف دیده بودم..... سبک خوندن سید مثل برادرآهنگران بود و گاهی هم سوز مخصوص خودش رو اضافه میکرد... سید گردان حضرت علی اکبر علیه السلام لشگرده سیدالشهداء علیه السلام رو برای رزم انتخاب کرده بود. هرجا میرفت اولین شرطش با فرمانده این بود که موقع عملیات زودتر از همه به دل دشمن بزنه...
اونقدر متواضع بود..... آخه توی سلک مداحان تواضع سخت پیدا میشه...
سید یک مداح شیش دونگ بود اما متواضع و بی هوا.. موقع صبحگاه قرآن میخوند... ذکر صبحگاه جبهه هم برای سید بود.... همون اللهم اجعل صباحنای جبهه.... گاهی مجری مراسم های لشگر بود...گاهی هم مکبر نماز... بخشی ازمداحی مجلس های بزرگ لشگرسیدالشهداءعلیه السلام هم برای سید بود.
تیرماه 65چند روز قبل از شهادت-منطقه عملیاتی کربلای یک(مهران)
ایستاده از سمت راست شهید سیدجمال قریشی و شهید میررضی فرمانده عملیات لشگرده سیدالشهداء علیه السلام
سید وقتی میخوند اول خودش گریه میکرد...زیاد اهل ساز وبرگ نبود تا میخواستی سوز داشت... بیشتر وقت ها وقت روضه خونی چشمهاش رو میبست وبه پهنای صورت گریه میکرد.
آخرین مسوولیتش تبلیغات گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بود.... در حقیقت سید فرمانده معنویت گردان بود... اواخربهار سال 65 بود که فرماندهان لشگر سیدالشهداءعلیه السلام برای عرض ارادت و گزارش فعالیت ها خدمت رهبری رسیدند.اون موقع آقا رییس جمهور بود... سید جمال هم توفیق داشت که در این دیدار باشه... سید جمال سید نشون دار بود و همیشه سعی میکرد این سیادت تابلو باشه.
روزی هم که خدمت آقا رسید شال سبزی دور گردنش بود... اون روز دیدار به نماز ختم شد و سید مکبر نماز بود... وقتی صفهای جماعت بسته شد و آقا به نماز ایستادند سید جمال شال سبزش رو روی شونه آقا انداخت و گفت: آقا جون میخواهم متبرک بشه.....
سید مکبرنماز آقا بود
سید اون روز بین نماز مداحی کرد و گریه همه رو درآورد.... بعد از نماز و قبل از اینکه سید جمال شال سبزش رو طلب کنه. آقا می فرمایند: آقا سید شما هم ساداتی و هم رزمنده.... اگر اشکالی نداره این شال پیش من باشه.... و سید هم با کمال تواضع به شرط دعا برای شهادت قبول میکنه.... در پایان دیدار و وقت رفتن آقا به فرماندهان سفارش سید رو میکنه...که مواظبش باشید این سید اهل موندن نیست و رفتنیه...
سید در حال مداحی و شال سبز سید بر دوش آقا
آخرین باری که سید رو در حال خوندن دیدم با بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام میرفتند تا بلند ترین قله قلاویزان رو فتح کنند.... سید مقابل ستون گردان داشت این نوحه رو میخوند...
ای حسین جان ما فدای تو.... روز وشب نالیم در عزای تو..... حسین جان حسین جان
مرحله آخر عملیات کربلای یک بود و بایستی بلند ترین ارتفاع قلاویزان یعنی قله 223 که مشرف به دشت زرباطیه وبدره عراق بود فتح میشد تا منطقه تثبیت بشه... سحرگاه روز17 تیرماه 65 بود که گردان حضرت علی اکبر علیه السلام برای فتح قله 223 به دل دشمن زد و سید جمال قریشی در این حمله از نزدیک ترین نقطه مرزبه حرم اربابش امام حسین علیه السلام به آسمان پرکشید...
و این گونه سید جمال قریشی مزد اخلاصش رو گرفت.
شهادت عملیات کربلای یک
رمز عملیات: یا ابالفضل العباس
رزمنده و ذاکر گردان حضرت علی اکبر علیه السلام
و.... محل شهادت بلندی های قلاویزان نزدیک ترین نقطه مرز کشور جمهوری اسلامی به کربلا
راوی:جعفرطهماسبی
- ۹۴/۰۴/۱۴