الوارثین

رزمندگان گردان تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام

الوارثین

رزمندگان گردان تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام

الوارثین

این وبلاگ به انتشار خاطرات شهدا و رزمندگان تخریبچی لشگرده سیدالشهداء علیه السلام می پردازد و پلی خواهد بود برای ارتباط نسل جبهه با نسل امروز ......... انشاءالله
سلام بر شهیدان تخریب
سلام بر اسوه های تهذیب
فرمانده ای داشتیم که مشخصات شناسنامه اش ، محمود نوریان بود اما توی گردان برادر عبدالله صداش میکردیم و چند ماه قبل از شهادتش خونه خدا رو زیارت کرد و زیاد طول نکشید از اون به بعد حاج عبدالله شد و در شهر فاو به آسمان پرکشید... و آخرین نصیحتش به ما این بود که..... به داد خود برسید که وقت تنگ است.

آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۱۵:۲۴ - siamak purasad
    ✔✔✔

حاج عبدالله مرا راهنمایی کرد

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ
الوارثین - حاج عبدالله مرا راهنمایی کردحاج عبدالله مرا راهنمایی کرد

   

روءیای صادقه حاج عباس عبادی و راهنمایی فرمانده.....

بخاطر یک گرفتاری دنیایی نتونستم در مراسم تشییع حاج عبدالله شرکت کنمو حسرت آخرین مشایعت همرزم وفرمانده ام بدلم بود تا اینکه بعد از بیست و چندسال در عالم روءیا با حاجی روبرو شدم.... اول از حاجی بخاطر نبودن در تشیعش عذرخواهی کردم که او هم با بزرگواری عذرم رو پذیرفت... و بعد هم مثل همیشه این مرشد و راهنمای معنوی در عالم خواب مرا با چند تذکر راهنمایی کرد..   

اول اینکه : توی عالم خواب به من تشر زد که با فلانی که اسمش رو هم گفت معامله نکن چون اون اهل نماز و نماز خون نیست و معامله با آدم بی نماز به آدم خیر نمیرسونه......آخه من روز قبل میخواستم با کسی وارد یک معامله تجاری بشم که به دلم افتاد خیری درش نیست و قرارداد رو امضاء نکردم.... و حاجی توی خواب به من قوت قلب داد

 دوم اینکه: در عالم رویاء من از جایی عبور میکردم که صحبت های رهبر پخش میشد و نسبت به این موضوع بی تفاوت بودم....که ایشون به من نهیب زد که عباس!!!!! ایشان ولی فقیه زمانه و نائب امام عصر علیه السلام است. باید احترام کنی و حرمت نگه داری... شهید حاج عبدالله با این تذکر به من فهموند که مثل شهدا باید مطیع و فدایی ولایت باشی. 

سوم اینکه: من در عالم خواب کمی از وضعیت جسمی ام که در اثر گازهای شیمیایی ناتوان شده بود گله کردم و به حاجی گفتم وقتی حالم بد میشه ونفسم بالا نمیاد همه اهل خونه میدوند و تا من رو به حال بیارند میمرند وزنده میشند.... وقتی حالم جا میاد نگرانی رو در چهرشون حس میکنم واذیت شدن اونها من رو شرمنده میکنه .....حاجی با اون لبخند همیشگی به من گفت عباس: سختی و ناراحتی هایی که به خاطر آسیب های جنگ میکشید اینجا خیلی ارزش داره و همه اش اینجا حساب میشه و باید صبوری پیشه کرد ..... 

  • جامانده ازشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی