با کمک برادرها معبر رو باز کردیم و بچه های دسته آموزش نظامی رو عبور دادیم..من یک لحظه یاد پرچم ها افتادم که باید ابتدا و انتهای معبر نصب میکردیم.ازجام بلند شدم و دولا دولا بین دو طناب معبر دویدم ابتدای میدون مین..و پرچم ها رو باز کردم و دو طرف معبر که مثل یک کوچه شده بود کوبیدم .دشمن پی درپی منور میزد مثل اینکه معبر رو دیده بود و شروع کرد با خمپاره معبر رو کوبیدن.منهم اومدم داخل شیار جانپناه گرفتم تا آتیش سبک بشه.چند دقیقه نگذشته بود که دیدم از پشت سر صدای نفربر شنی دار میاد.اول گقتم شاید بلدوذر یا لودر اومده برای جانپناه درست کردن.اما..................